کد مطلب:276919 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

ویژگیهای خطبه در رابطه با حوادث ایران
آنچه در خطبه ی مذكور بیش از هر چیز جلب نظر می كند حركت پرچمهای بی نام و نشان از طرف مشرق و رهبری آن پرچمها به وسیله ی سیدی از دودمان اهل بیت علیهم السلام بسوی عراق است، كه چون نشانه های یاد شده به حوادث ایران قبل از ظهور مربوط می شود ناگزیریم آنها را توضیح دهیم.

1- واژه ی «مشرق» در لسان احادیث به همه ی كشورهائی كه در قسمت شرقی- خاوری- حجاز واقع شده، گفته می شود، و ظاهرا مقصود از مشرق در حدیث مذكور چنانكه در بخش اول كتاب در نكته ی سوم بطور مفصل توضیح دادیم با قرائنی كه در آنجا ذكر نمودیم و همچنین با قرائنی كه در خود خطبه دیده می شود، كشور اسلامی ایران است.

2- مقصود از نمایان شدن، و یا روی آوردن پرچم های بی نام و نشان به طرف كوفه گردآمدن نیروهای فراوان و تجمع افراد در زیر آن پرچمها است.

3- مقصود از این جمله كه حضرت فرموده است «پرچمهایشان علامت خاصی ندارد» رنگارنگ بودن آن پرچمهاست كه رنگهای مختلف و متفاوتی دارند.

4- مقصود از این جمله كه حضرت فرموده است «پرچم هایشان از پنبه و كتان و ابریشم نیست»، این است كه: جنس آن پرچمها از نوع اجناس یاد شده نمی باشد بلكه جنس آنها چیز دیگری است.

5- مقصود از این جمله كه حضرت فرموده است «مختوم فی رأس القناة» این است كه بر روی پوشه ی آن پرچمها نوشته شده است و این معنا از مفهوم كلمه ی «رایات» كه جمع «رایة» و به معنای پرچم و علم است و همچنین از مفهوم كلمه ی «مختوم» كه به معنای مهرشده می باشد، استفاده می شود.

6- مقصود از كلمه ی «خاتم» انگشتر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله است، كه طبق منابع معتبر



[ صفحه 257]



حدیثی و تاریخی بر روی نگین آن جمله ی «لا اله الا الله، محمد رسول الله» نقش گردیده و آن حضرت از آن انگشتر بجای مهر و امضاء استفاده می نموده اند.

در این زمینه نویسنده ی كتاب «قاموس قرآن» چنین می نویسد:

ناگفته نماند: انگشتر را از آن جهت «خاتم» گفته اند كه نامه را با آن ختم و مهر می كرده اند چنانكه در كتاب «نهایه» درباره ی خاتم سلطان گفته است كه سلطان برای ختم نامه احتیاج به «خاتم» دارد.

و جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام جلد 1 صفحه ی 22 ذیل كلمه ی خاتم گوید: همینكه پیغمبر اسلام درصدد نامه نوشتن به شاهنشاه ایران و امپراطور روم برآمد به حضرتش یادآور شدند كه اگر نامه بدون مهر باشد ایرانیان آن را نمی پذیرند. پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله هم مهری از نقره تهیه فرمود كه روی آن جمله ی «محمد رسول الله» نقش شده بود [1] .

7- مقصود از «سید اكبر» در خطبه ی مذكور، شخص رسول الله صلی الله علیه و آله است. زیرا در حدیثی كه مفضل از امام صادق علیه السلام نقل كرده است آن حضرت «سید اكبر» را شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله و «صدیق اكبر» را امیرالمؤمنان علیه السلام معرفی فرموده است. [2] .

از توضیحات مختصری كه در رابطه با خطبه ی مزبور یادآور شدیم این نتایج به دست می آید:

الف: در آستانه ظهور مبارك حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه - پرچم های زیادی كه نشانه ی وحدت و یكپارچگی ملت مسلمان ایران و تصمیم قاطع و رزم بی امان آنها علیه خصم و دشمن زبون و سپاهیان سفیانی است در مشرق زمین پیدا می شود.

ب: این پرچمها كه از هر سو و جای جای سرزمین مقدس ایران بوسیله ی مردم مسلمان و فداكار و از جان گذشته ی ایران برای شكست نهایی دشمن به اهتزاز درمی آید علامت خاص و رنگ مخصوص ندارد بلكه رنگارنگ و از همه رنگ است.

ج: جنس این پرچم ها - همانگونه كه در متن خطبه آمده است- از پنبه و كتان و ابریشم نیست و بر روی پوشه ی آن پرچمها نوشته شده و این نوشته نقش نگین انگشتر



[ صفحه 258]



پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله «لا اله الا الله، محمد رسول الله» است.

د: رهبری این پرچمها را سیدی از دودمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و از تبار اهل بیت علیهم السلام به عهده دارد كه البته به نام وی اشاره ای نشده است.ه: با پیدایش این پرچم ها در ایران دشمنان قسم خورده اسلام به وحشت می افتند.و: حاملین این پرچمها بسوی كوفه (عراق) به پیش می روند و خونهای پدران خود را كه در جنگ از دست داده اند مطالبه می كنند.

و اما مقصود از سیدی كه این پرچمها را به طرف عراق رهبری می كند یا منظور از او سید حسنی معروف، یا جناب سید هاشمی خراسانی، و یا سید حسینی است كه در این رابطه در بخشهای آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در اینجا در شرح ویژگیهای خطبه به همین مقدار بسنده می كنیم چه آنكه اصول فقرات آن معلوم و برای هر خواننده ای واضح و روشن است.

در اینجا این نكته را یادآور می شویم اینكه ما عبارت «مختمة فی رؤس القنا بخاتم السید الاكبر» در متن عربی حدیث را، به اینصورت ترجمه نمودیم: كه بر روی پوشه ی پرچم های آنان نقش نگین پیغمبر (لا اله الا الله محمد رسول الله) نوشته شده، بر اساس روایت بسیار مفصلی است كه خلاصه اش چنین است:

امام صادق علیه السلام فرمود: چون جریان كار امیرالمؤمنین علیه السلام و معاویه علیه الهاویه به پادشاه روم رسید از معاویه و علی علیه السلام درخواست نمود تا هر یك، داناترین شخص خاندان خود را بسوی او بفرستند تا از آنها پرسشهایی بعمل آورد.

علی علیه السلام امام حسن مجتبی علیه السلام و معاویه یزید را فرستاد پادشاه یزید را احضار كرد و نقش صورتهایی كه در خزینه داشت به او نشان داد و درباره ی این صورتها از او پرسشهایی نمود، یزید درمانده نتوانست هیچگونه جوابی را ارائه دهد، سپس حسن علیه السلام را خواست و نخستین صورتی كه به او نشان داد به شكل ماه بود، حضرت فرمود: این صفت آدم ابوالبشر است و در آخر سر نقش صورتی را به حضرت نشان داد كه نورانی بود و چون حضرت آن را دید گریست.

پادشاه سبب گریه اش را پرسید فرمود: این صفت جدم پیغمبر است كه محاسنی انبوه و سینه ای گشاده و گردنی بلند داشت و از دار دنیا رفت و چیزی از خود باقی



[ صفحه 259]



نگذاشت مگر انگشتری كه در دست راستش می كرد و بر روی آن نوشته شده بود لا اله الا الله محمد رسول الله. [3] .

ضمنا ناگفته نماند كه: در ضمن روایت دیگری نیز كه مرحوم شیخ صدوق علیه الرحمه در كتاب «امالی» از حسین بن خالد صیرفی از امام هشتم حضرت علی موسی الرضا علیهم السلام نقل نموده، و آن حضرت درباره ی نقش خاتم حضرت آدم علیه السلام و برخی از پیامبران بزرگ خدا مانند: حضرت نوح علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و همچنین نقش خاتم امیرمؤمنان علیه السلام و برخی از امامان معصوم علیهم السلام با حسین بن خالد به گفتگو پرداخته چنین آمده است كه: حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: و نقش خاتم حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله: «لا اله الا الله محمد رسول الله» بود. [4] .


[1] قاموس قرآن ج 2 ص 226 چاپ آخوندي.

[2] به كتاب بحارالانوار ج 53 ص 16 مراجعه فرمائيد.

[3] براي اطلاع بيشتر به بحارالانوار ج 10 ص 134 تا 136 مراجعه فرمائيد.

[4] به كتاب امالي صدوق مجلس 70 حديث 5 مراجعه فرمائيد.